نویسنده: پیترز
مترجم : منصوره مهدوی
واژه کیفیت از ریشه یونانی کلمه qualitas گرفته شده است و به وسیله افلاطون و ارسطو برای انتخاب آنچه که در ذات یا گوهر از دیگری متمایز بوده است ، به کار می رفته است. کیفیت یک چیز به معنای نسبتهایی از ویژگی بود که آن چیز را از انواع دیگر متمایز می کرد. تعالی و برتری در کیفیت، برتری خاص ذاتی آن را در بر می گیرد. مثلاً برای اسب، کیفیت مربوط می شود به توان و ظرفیتی که اسب برای دویدن و پریدن دارد. کیفیت در چاقو مربوط است به تیزی و سختی آن. اینجا دیگر رنگ اسب یا دسته چاقو صفت ذاتی و ماهیتی در نظر گرفته نمی شود و لذا کیفیت اسب به رنگ آن و کیفیت یک چاقو با دسته آن ارزیابی نمی شود. ارسطو برای تعیین کیفیت انسان، عقلانیت او را ملاک قرار داده بود. با این نگاه هنجاری مرتبط با کیفیت، ویژگیهای معرف هر چیز از ویژگی های دیگری متمایز است.
پس کیفیت این معنی را در ذهن متبادر می کند که چه چیز برای یک شیء یا یک اثر، مهم و باارزش است. این ارزش می تواند درونی و یا بیرونی باشد. به عنوان مثال کیفیت در یک اثر نقاشی، یک کیفیت درونی است و کیفیت چاقو (به دلیل تیزی و سختی) ارزش درونی ندارد؛ بلکه چون برای اهداف انسان یک ابزار باارزش است، ارزش بیرونی دارد.
این مقدمه برای نشان دادن مشکلات ارزیابی کیفیت درونی و بیرونی فرایند آموزش و پرورش است. اگر هدف آموزش و پرورش، رشد افراد تحصیل کرده باشد، با محصولات با کیفیت روبرو هستیم و اگر هدف آموزش و پرورش توصیف چگونگی رشد افراد با توجه به خط پایه آموزش باشد، با قضاوت کیفیت فرایند روبرو هستیم.